- داد رسی
- به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به داد خواهی دادخواه محاکمه محاکمه
معنی داد رسی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل دادپرس، دادخواهی
احقاق
قاصی، حاکم، کسیکه بداد ستمدیده ای برسد
به داد کسی رسیدن، به دادخواهی دادخواه رسیدگی کردن، محاکمه
به داد مظلوم رسیدن، رسیدگی به دادخواهی دادخواه، محاکمه
قسمتی از اداره دادگستری شامل شعبه های بازپرسی که کارمندان زیر نظر دادستان کار می کنند
خواهان، عدالت و عدل و داد
قضاوت
عدل، احقاق، عدالت
عمل دادگر عدالت، حکومت به عدل و داد
عمل دادگر، حکم کردن به عدل و داد
دادجو، دادخواه، خواهان عدالت، درخواست کنندۀ عدل و داد
آنکه به داد مظلوم رسد، کسی که به دادخواهی رسیدگی کند. داور قاضی نشسته
کسی که به داد ستمدیده ای برسد و به دادخواهی کسی رسیدگی کند، دادرسنده، در علم حقوق قاضی، حاکم